دل شکسته
درباره وبلاگ


کاش یادت نرود/بین ناباوری آدم ها/یک نفر میخواهد/که توخندان باشی.............../نکند کنج هیاهوی زمان برود ازیادت....../ عاشقتم تا آخرین لحظه ی زندگیم




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







Alternative content


نويسندگان
A

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
برچسب:, :: 16:24 :: نويسنده : A

ای آسمون زیبا امشب دلم گرفته

های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته


 

                             

 
برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : A

                               

تو مثل دفتر مشقم پر خطای عجیبی

مثل شاگردای اول کمی مغرور و نجیب

دل تو یه آسمونه دل تنگ من زمینه

میدونم عوض نمیشی تو خودت گفتی همینی

تو مثل اون کسی هستی که میره واسه همیشه

التماس میکنه که بمون ولی اون میگه نمیشه

مثله یه تولدی تو مثل تقدیر مثل قسمت

مثل الماسش که هیچ کس واسه اون نذاشته قیمت

مثل نذر بچه هایی مثل التماس گلدون

مثل ابتدای راهی مثل آینه مثل شمعدون

مثل قصه های زیبا پری از خوابای رنگی

حیفه که پیشم نمونن چشای به این قشنگی

پر نازی مثل لیلی پر شعری مثل نیما

دیدن تو رنگ مهره رفتن تو رنگ دریا

بیا مثل اون کسی شو که یه شب قصد سفر کرد

دید یارش داره میمیره موندش و صرف نظر کرد....

 

 

 
برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : A

روزهای خوب باهم بودنمان گذشت …
روزهایی که با چند خاطره تلخ و شیرین به سر رسید و
تنها یادگار از آن روزها، یک قلب شکسته برجا ماند.
روزهای شیرین عاشقی گذشت و امروز من تنهای تنهایم،
و اینک دلم هوای تو را کرده است…
دلم تنگ است برای آن لحظه های شیرین با هم بودنمان !
دلم برای گرفتن آن دستان مهربانت، بوسه بر روی گونه زیبایت تنگ شده است…
کاش دوباره آن روزهای شیرین عاشقی مان تکرار می شد، کاش دوباره
می توانستم آن صدایی که شب و روز به من آرامش میداد را بشنوم…
دلم برای آن خنده های قشنگت تنگ شده است…
تو رفتی و تنها چند خاطره که هیچگاه نمی توانم فراموش کنم بر جا گذاشتی…
خاطره هایی که یاد آن این دل عاشقم را می سوزاند…
دلم بدجور برای تو تنگ است…
برگرد! بیا تا فصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیم…
برگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشد!
دلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شده است…
چه عاشقانه دستانم را می گرفتی و در کنارم قدم میزدی، چه
عاشقانه مرا در آغوش خود می فشردی و به من می گفتی که مرا دوست می داری!
چرا رفتی از کنارم؟
برگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین با هم بودنمان تکرار شود…
دلم بدجور برای تو، برای حرفهایت، درد دلهایت، صدای گریه هایت تنگ شده است…
عزیزم برگرد تا دوباره جان بگیرم و منی که اینک خسته از زندگی ام نفس بگیرم…
با آمدنت مرا دوباره زنده کن و احساس را در وجودم شعله ور کن،
تا عاشقانه تر از همیشه از تو و آن عشق پاکت بنویسم…
عزیزم برگرد تا دوباره جان بگیرم،
و منی که اینک خسته از زندگی ام نفس بگیرم


 

 
برچسب:, :: 11:19 :: نويسنده : A

 

 

+ ديشب خدا آروم صدام كرد و گفت:

 

+ خوابی؟

 

+ عشقت داره قربون یکی دیگه میره و تو خوابيدي؟

 

+ لبخندی زدم و گفتم:

 

+ خدا جونم اين همون مخلوقيه كه موقع آفريدنش به

  خودت "آفرين" گفتی

 
برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : A

سلام خدا جون خوبی قربونت برم اخ که چقد دلم برات تنگ شده خیلی خیلی کجایی خدا جون دیگه دوستم نداری دیگه سراغم نمیای دیگه حالی ازم نمیگیری اخه چرا شاید من اونقد بد شدم که دیگه کاری به کارم نداری اره میدونم من گناه کارم بنده خوبی برات نبودم حق داری خدا جون من تسلیمم هرکاری دوست داری با من بکن به جون خودت نه ناراحت میشم نه ناشکری میکنم فقط تنهام نزار خدا جون من فقط تورو دارم مگه جز تو همیشه کی رو صدا میزنم مگه ورد زبونم اسم تو نیست اره خدا جون من فقط تورو دارم هرکاری باهام میکنی بکن فقط تنهام نزار این روزها بندهایت با من نامهربون شدن دلم از همه پره از این روزگار از ادمهاش از همه چیش خدایا خسته شدم از این زندگی ولی با این حال هم باز مگه بجز تو کسی رو صدا میزنم همه دارو ندارم خودتی خودتم  اینو خوب میدونی پس نجاتم بده خداجون بدجوری داغونم خدایا شکرت راضیم به رضایت توکل به خودت خدا جونم دوست دارم

 
برچسب:, :: 11:28 :: نويسنده : A


هنوز عادت به تنهایی ندارم

 

باید هرجوریه طاقت بیارم

 

اسیرم بین عشق و بی خیالی

 

چه دنیای غریبی بی تو دارم

 

میترسم توی تنهایی بمیرم

 

کمک کن تا دوباره جون بگیرم

 

یه وقتایی به من نزدیک تر شو

 

دارم حس میکنم از دست میرم

 

نمی ترسی ببینی برای دیدن تو

 

یه روز از درد دلتنگی بمیرم

 

تو که باشی کنارم میخوام دنیا نباشه

 

تو دستای تو آرامش بگیرم

 

بگو سهم من از تو چی بوده غیر از این تب

 

کی رو دارم به جز تنهایی امشب

 

میخوام امشب بیفته به پای تو غرورم

 

نمی تونم ببینم از تو دورم

 

دارم تاوان دلتنگی مو میدم

 

کنار تو به  آرامش رسیدم

 

بیا دنیامو زیبا کن دوباره

 

 

خدایا از تو زیبـــاتر ندیدم


 
برچسب:, :: 13:8 :: نويسنده : A

 

 

 

 

وقتی می گویم

دوستت دارم

از روی عادت نیست

می خواهم بدانی

تو بهترین اتّفاقی بودی

که برای من افتادی

تو لحظه های مرا

در منظرۀ بوسه وُ باران

بر دیوار دلم قاب می گیری

تو

معجزۀ آسمان من بودی

در تقویم زندگی

تمام روزهای من

به نام تو تعطیل است

دوستت دارم را

از من

بسیار خواهی شنید

 

 
برچسب:, :: 13:2 :: نويسنده : A


وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه
فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی
خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی
حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم
امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم
حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو
فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو
حاضری هر چی دوس نداشت ، به خاطرش رها کنی
حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی
حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات
به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات
وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری
تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری
حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دساش نره
حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره
حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر
امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر
حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی
بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی
حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی
رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونه شی
حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن
دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دس تکون بدن
حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن
کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن
حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت
مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت
وقتی کسی تو قلبته ، یه چیزقیمتی داری
دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری
حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه
به خاطر اون کسی که ، خیلی برات با ارزشه
حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی
غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی
حاضری هر کی جز اونو ، ساده فراموش بکنی
پشت سرت هر چی می گن ، چیزی نگی گوش بکنی
حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن
پرنده های شهرتون ، دونه به دونه بمیرن
وقتی کسی رو دوس داری ، صاحب کلّی ثروتی

 
برچسب:, :: 12:42 :: نويسنده : A

 

 
برچسب:, :: 19:17 :: نويسنده : A

يادت مياد چي شد كه من عاشقت شدم

         بدون اينكه بذاري٬  سوار قايقت شدم

                 يادت مياد وقتي بهت گفتم:چقدر دوستت دارم

                       گفتي:ببين ٬من فرصت اين قصه ها رو ندارم

                               يادت مياد كه پرسيدم برام تبسم ميكني

                                       جواب دادي٬معلومه نه٬ چون خودتو گم مي كني

                                                 يادت مياد گفتم: يه روز مجنون مثل فرشته بود

                                       گفتي:رها كن قصه رو ٬اينا مال گذشته بود

                              يادت مياد تو رفتي و به ارزو هات رسيدي

                       به سادگي روي روياهام يه خط قرمز كشيدي

           اگر چه يادت نمياد ٬اما مي خوام دعا كنم

برنميگردي ولي من بازم مي خوام صدات كنم.

 


 

 
برچسب:, :: 9:52 :: نويسنده : A

می‌نویسم، چون می‌دانم هیچ گاه نوشته‌هایم را نمی‌خوانی،

 حرف نمی‌زنم، چون می‌دانم هیچ گاه حرف‌هایم را نمی‌فهمی،

نگاهت نمی‌کنم، چون تو اصلا نگاهم را نمی‌بینی، صدایت نمی‌زنم،

زیرا اشک‌های من برای تو بی‌فایده است، فقط می‌خندم، چون تو در

مي گويي من...................

                         هر

 
برچسب:, :: 15:6 :: نويسنده : A

روز مرگم هر که شیون کند دور و برم

 دورکنید؛

همه را مست وخراب از می انگور کنید؛

 

مزد غسال مرا سیرشرابش بدهید؛

 

مست مست ازهمه جا حال خرابش بدهید؛

 

برمزارم نگذارید بیاید واعظ؛

 

پیر میخانه بخواند غزلی ازحافظ؛

 

جای تلقین به بالای سرم دف بزنید؛

 

شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید؛

 

روزمرگم وسط سینه من چاک زنید؛

 

اندرون دل من یک قلم تاک زنید؛

 

روی قبرم بنویسید و فادار برفت؛

 

آن جگرسوخته خسته ازاین داربرفت

 
برچسب:, :: 12:20 :: نويسنده : A

به حُکم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر


 

                       دلم را درمیان نامه می پیچم پریشان تر


 

                       پس ازنام قشنگت، می نویسم سطر اول را   


 

                         قفس، آتش، پرنده، یک گلو آوازو خاکستر


 

                      میان برگ ماه، درانتهای نامه می پیچم 


 

                               برای دستهایت چوری و یک حلقه انگشتر


 

                     دلم را درمیان نامه ام  پچیده می یابی  


 

                       کنار نامه های دیگرت ، هرروز پشت در


 

                     درآن خلوت که از ابرخیالت ماه می تابد


 

                     تورا با سطرسطر نامه هایم میکشم دربر


 

                    میان برگ ماه پیچیده  تقدیم تو میدارم 


 

                    دوگلدان،شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر


 

                                     ولی حس می کنم یک روز درغُربت دل عاشق  


 

                   دورازچشم تو می میرد کنار نامه ای  آخر

 
برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : A

 

 
برچسب:, :: 12:13 :: نويسنده : A

http://www.blogfa.com/photo/q/qiloveip.jpg
درشبان غم تنهايی خويش
عـابد چشم سخنگوی تو ام
من در اين تاريكی
من در اين تيره شب جانفرسا
زائر ظلمت گيسوی تو ام
گيسوان تو پريشانتر از انديشه من
گيسوان تو شب بي پايان
جنگل عطرآلود
شكن گيسوي تو
موج درياي خيال
كاش با زورق انديشه شبي
از شط گيسوي مواج تو ، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر ميكردم
كاش بر اين شط مواج سياه
همه عمر سفر ميكردم
شب تهي از مهتاب
شب تهي از اختر
ابر خاكستري بي باران پوشانده
آسمان را يكسر
ابر خاكستري بي باران دلگير است
و سكوت تو پس پرده خاكستري سرد كدورت افسوس

سخت دلگيرتر است

 
برچسب:, :: 12:12 :: نويسنده : A

دير گاهيست كه تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آيينه ز من بي خبر است كه اسير شب يلدا شده ام من كه بي تاب شقايق بودم همدم سردي يخ ها شده ام كاش چشمان مرا خاك كنيد تا نبينم كه چه تنها شده ام...

 

 
برچسب:, :: 12:11 :: نويسنده : A

 
برچسب:, :: 12:4 :: نويسنده : A
من ماندم و حلقه طنابی در مشت      بارفتن تو به زندگی کردم پشت

 

بگذار فردا برسد  می شنوی         دیروز غروب عاشقی خود را کشت

 
برچسب:, :: 12:3 :: نويسنده : A
گاهی پشیمان گاهی تنها ...

 

 

 

گاهی پشیمان گاهی تنها گاهی دل گرفته گاهی به فکر فرار از تنهایی وگاه گاه های دیگر این است عمرمان نه باید گفت عمر دل های تنها شاید بسیار باشند که دیگر تنها نیستن یا دلی دارند که اگه تا ابد تنها باشند هیچ احساس ندارند !  بگذریم از دل بگذریم از پشیمانی بگذریم از این عمر لکن از حال فکر میکنیم فردا چه خواهد شد وفرداهای دگر وو....

 
برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : A

 

 
برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : A

 

 
برچسب:, :: 11:37 :: نويسنده : A

 

 

واسه عاشقونه خوندن، یکی با من همصدا نیست

 واسه دریای تو شعرام، سایه ی یه ناخدا نیست

 من رسیدم به خجالت، زین همه چهره صد رنگ

 توی این خرابه آباد، یه نگاه بی ریا نیست

 این همه چشم غریبه، زل زدند به چشم خسته ام

 توی این غربت دیده، یه نگاه آشنا نیست

 همه غرق شادی و شور، همه لبریز غرورند

 چرا جای پای شادی، یه قدم هم این ورا نیست

 واسه از عشق تو مردن، من دیگه جونی ندارم

 دیگه حتی دل تو هم، این روزا به فکر ما نیست

 من دیگه خسته شدم از، توی انزوا دویدن

 واسه به غایت رسیدن، یکی با من پا به پا نیست

 همه جا سرد و سیاهه، شب و روز فرقی نداره

 دیگه توی آسمون هم، ردی از ستاره ها نیست

 میون این همه خار و میون این همه خاشاک

 یه شقایق موند که اون هم، دیگه فکر عاشقا نیست

 پر دیو درد و غصه است، قصه های شب بابا

 دیگه توی قصه ها هم، نقشی از فرشته ها نیست

 زیر آوار مصیبت، زندگی لطفی نداره

 دیگه هیچکی مثل غمهام، موندگار و با وفا نیست

 گلا پژمرده و خشکند، زیر رگبار شقاوت

 دیگه جز خار و غم و درد، هیچ گلی تو گلدونا نیست

 نفسم گرفت تو سینه، از هجوم سرد طوفان

 دیگه تو نقش سحر هم، یه نسیم گذرا نیست

 همه جا سکوت محضه، همه نعره ها خموشند

 جز صدای رفته بر باد، یه نماهنگ یه نوا نیست

 دیگه رقص نور خورشید، به دلا جلا نمی ده

 چیزی جز دو چشم جغدا، نور این شب سیاه نیست

 روی زخمم جای مرهم، همه درد و همه کینه است

 واسه یه دل شکسته، هیچی این روز دوا نیست

 توی این کویر دلها، زیر زنگار مکافات

 عاشقی و دل سپردن، چیزی غیر از اشتباه نیست

 توی این قفس اسیرم، میمیرم تا جون بگیرم

 به خدا قسم که اینجا، یاوری بجز خدا نیست

 قسمتم زجره و ماتم، دوری و بی کسی و غم

 سهم من از این زمونه، چیزی غیر از انزوا نیست

 توی چشمای سیاهت، که من و از من گرفتند

 دیگه مثل روز اول، اون صداقت، اون حیا نیست

 توی اندیشه ی آینه، یاد چشمای تو مونده

 توی افکار گسسته ام، چیزی جز فکر شما نیست

 توی ویرونه ی قلبم، جز فغان چیزی ندارم

 چیزی جز آذر و آتش، توی این ظلمت سرا نیست

 دل خوارم، دل زارم، پر فقر و پر عجزه

 مثل تو ای دل غافل، بی کس و بی دست و پا نیست

 همربونی دیگه مرده، توی قلب سنگ مردم

 مهر و ایثار و محبت، جاش دیگه توی دلا نیست

 هر چی فریاد می زنم من، چرا قسمت من اینه؟ واسه فریاد دل من، یه جوابی پس چرا نیست؟

 

 
برچسب:, :: 12:2 :: نويسنده : A

 

 
برچسب:, :: 11:56 :: نويسنده : A


پشت سرت به جای اشک، یه کاسه آب میریزم

حالا که رفتنی شدی، سفر به خیر عزیزم

این آخرین خواهشمه، مواظب خودت باش

اونی که جامو میگیره، جوونیتو بزار پاش

کی گفته نفرین میکنم، غصه به تو حرومه

خوشبختیه تو گل من، همیشه آرزومه

عکس منو پاره بکن، یه وقت اونو نبینه

خجالت از چشام نکش، که عاشقی همینه

 
برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : A

هوس کردم باز هم امشب زیر بارون تو خیابون، به یادت اشک بریزم طبقِ معمولِ همیشه

آخه وقتی بارون میاد رو صورت یه عاشق مثل من

حتی فرق اشک و بارون دیگه معلوم نمیشه

امشب چشمهای من مثل ابرای بهاره ، نخند به حال من که حالم گریه داره

چرا گریه ام نمیتونه رو تو تاثیری بذاره، آره بخند...! بخند که حالم خنده داره

این عشق یک طرفه من رو کشونده تو خیابون ها

نمی خوام توی این خلوت کسی دور و برم باشه

نه پلکام روی هم میرن نه دست میکشم از گریه

نه می خوام بند بیاد بارون نه چتری رو سرم باشه!!
 

 
برچسب:, :: 14:54 :: نويسنده : A

 

 

ولي اگه تو بخواي بهم ميرسيم اينو خودتم خوب ميدوني

 
برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : A

پچ ِ پچ ِ باران را می شنوی؟
عاشقانه هایش را برای تو فرستاده ست!
گاه در کوچه می رقصد و پای کوبی می کند!
گاه شیشه ی ِ پنجره ی ِ اتاقت را می نوازد…
 و برای قدم زدن، می خواندت
برخیز و خویش را از غمی که تا مرگ ِ احساس می بردت، رها ساز
خیس شو در بارانی که روحت را طراوات می دهد
باران، همه بهانه است
موهبتی ست از سوی ِ خدا
گاه، خدا نیز بهانه می کند
و  مست می شود
برای بارش ِبوسه هایش
و تا آغوش بکشد تو را
از همه ی ِ آن لرزه گناهانی که سبب ِ اندوهت می شوند

 

آری، سروده ام را بگذار به حساب ِ تب و هذیان
اما باور دار که
آغوش ِ او بسیار بزرگ است
گاهی به پچ پچ های باران گوش کن

 
برچسب:, :: 14:48 :: نويسنده : A

ما که به هم نمی رسیم , بسه دیگه بذار برم.. کی گفته بود به جرم عشق

یه عمری پرپرت کنم؟... حیف تو نیست, کنج قفس چادر غم سرت کنم؟...

من نه قلندر شبم , نه قهرمان قصه ها... نه برده ی حلقه به گوش , نه

ناجی فرشته ها... تو این دو روز زندگی , شبیه من فراوونه... یه لحظه

چشمات و ببند گذشتن از من آسونه... من عاشقم همین و بس , غصه نداره

بی کسی...

 

قشنگی قسمت ماست که ما بهم نمیرسیم . . .

 
برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : A

 

 
برچسب:, :: 14:35 :: نويسنده : A